تفکر سیستمی یک رشته در حال رشد است که برای مقابله با پیچیدگی و تولید نتایج قابل توجه مورد استفاده قرار میگیرد و یک دستورالعمل راهنما برای تغییر سازمان است. تمرکز و تاکید این رویکرد ساختار یافته بر این است که قبل از ایجاد و اجرای یک راه حل، مشکلات به طور کامل و با دقت بررسی شوند. تفکر سیستمی بر موارد زیر تمرکز میکند:
اما هدف از پیاده سازی تفکر سیستمی در سازمان چیست و مردم به چه دلیل به تفکر سیستمی روی میآورند؟ به این دلیل که تفکر سیستمی جالب است؟ خیر، آنها به دنبال تفکر سیستمی میروند، زیرا کشف میکنند که تفکر خطی (تفکر سنتی) به سوالات آنها جواب نمیدهد. تفکر خطی به معنی تفکر علت و معلولی است: یک علت یک اثر دارد. استفاده از این نوع تفکر، گاهی اوقات مناسب است، مثل وقتی که سوخت اتومبیل شما به اتمام رسیده و ماشین متوقف میشود. ماشین شما متوقف شد (اثر) زیرا سوخت (علت) ندارد. اگر مجددا بنزین بزنید، اتومبیل شما به راه خواهد افتاد. تفکر خطی در حل این نوع مسائل بسیار موثر است.
با این حال، جهان ما از بسیاری از روابط و ارتباطات پیچیده ساخته شده است. اجرای تفکر سیستمی در سازمان چشم اندازی را فراهم میکند که در آن اغلب اوقات اجزای مختلف بر یکدیگر به شیوههای مختلف و اغلب غیر منتظره تاثیر میگذارند. بنابراین، برای مثال، استفاده از آفت کش DDT برای کشتن پشه ها منجر به برخی عوارض غیر منتظره جانبی شده است. مثل تخریب چندین گونه از پرندگان پشه نورد و افزایش پشه های مقاوم به DDT.
برای نهادینه کردن تفکر سیستمی در سازمان، بهتر است تفاوتهای آن را با شیوه تفکر خطی بشناسیم.
با توجه به چالشهای مطرح شده در بالا، حرکت به سوی نهادینه کردن تفکر سیستمی در سازمان، ارزش تلاش را دارد. چرا که میتواند چرخه درمان علائم را شکسته و درمان علل ریشهای را جایگزین کند. همچنین میتواند ذهن ما را باز کند تا راه های جدیدی برای بررسی چالشها پیدا کنیم و منجر به راه حلهای نوآورانه و موثر خواهد شد. چندین راه برای افزایش احتمال انتقال موفقیت آمیز به سوی پیاده سازی تفکر سیستمی در سازمان وجود دارد که برخی از آنها به شرح زیر میباشند:
یک عامل مهم در حرکت به سوی تفکر سیستمی در سازمان این است که یک چشم انداز، مأموریت و هدف کلی برای سازمان تعریف کنیم. از آنجا که تفکر سیستمی، سازمان را به عنوان یک سیستم کامل می بیند، ضروری است که استراتژی ها و برنامههای هر بخش از سازمان با بقیه بخشها هم تراز شوند. لازم است که همه افراد بطور یکپارچه روی یک زمین و در یک بخش قرار گیرند. تفکر سیلویی(که در آن هر یک از دپارتمانها از بقیه مجزا بوده و حاضر نیستند اطلاعات خود را به اشتراک بگذارند) باید به سمت تفکر جهانی حرکت کند. برای این منظور سازمان باید خود را به عنوان یک تیم مشاهده کند و نه اجتماعی از چندین تیم.
در حالی که تصدیق وجود تفکر سیستمی در سازمان و صحبت از مزایای آن آسان است، اما ممکن است هنگام عملی کردن این نوع طرز فکر احساس ناامنی کنید. چرا که تغییر در تفکر، نیاز به استفاده از ابزارهای نا آشنا و واژگان جدید دارد – سازمانها برای به حداقل رساندن دوران گذار، نیاز به درک اصول تفکر سیستمی و تمرین این رویکرد با استفاده از ابزارهای آن دارند. همانند یادگیری هر مهارت جدید دیگری، برای نهادینه کردن تفکر سیستمی در سازمان نیز مطالعه، تمرینات دستگرمی و استفاده مداوم، منجر به بهبود عملکرد خواهد شد. علاوه بر این، چون تفکر سیستمی برای بسیاری از افراد یک روش کاملا جدید برای بررسی مسائل است، صبر و شکیبایی در برخورد با تمام ذینفعان و تحمل اشتباهات و شکستها مورد نیاز خواهد بود.
رهبران باید تمام مهارت خود را در زمینه مدیریت و تسهیل و ایجاد گروه های پویایی از تیم های چند منظورهای به کار گیرند که برای اجرای تفکر سیستمی در سازمان به نحو مؤثر و کامل عمل میکنند. داشتن ظرفیت کافی برای عقاید متفاوت و تشویق و پیگیری آنها، فرضیه های چالش برانگیز، و تشویق همه اعضای گروه برای مشارکت، توانایی های کلیدی مورد نیاز برای موفقیت هستند. حمایت از شکل گرفتن این بحث های قدرتمند میان ذینفعان و سهامداران مختلف، هم یک هنر است و هم یک علم. برای پیاده سازی تفکر سیستمی در سازمان این نیاز وجود دارد که رهبران مطمئن شوند که همه ایده ها شنیده میشوند، همه دیدگاه ها مورد بررسی قرار میگیرند و زمینه های مختلفی در رابطه با مسائل، دنبال می شوند تا هیچ جنبهای از مشکلات نادیده گرفته نشوند.
گام دیگر در حرکت به سوی تفکر سیستمی در سازمان، ایجاد فرهنگ باز بودن در برابر عقاید و صداقت در حل مسئله است. به این منظور لازم است که دست در دست تیمهای چند منظوره حرکت کرده و به طور موثر با آنها کار کنید. بنابراین سازمانها باید شجاعت این را داشته باشند که مکالمات و گفتگوها را صادقانه و کامل انجام دهند. به اشتراک گذاشتن صادقانه دیدگاه ها و توسعه دانش از دیدگاه های دیگر و همچنین کاهش سرعت بحث و گفتگو به طوری که اعتقادات و فرضیه ها عمیقا بررسی شوند، مواردی هستند که باید مدنظر قرار گرفته و مورد آزمایش و چالش واقع شوند. هر چیزی که در گذشته قابل بحث نبود اکنون میبایست به خط مقدم مباحثات وارد شود. باید به وجود فیل در اتاق اذعان کرد! فقط از طریق اتخاذ این نوع فرهنگ است که رفتن به سطحی عمیقتر می تواند اتفاق بیفتد.
تفکر سیستمی بیش از آنکه مجموعهای از ابزارها و روشها باشد یک فلسفه اساسی است. پیچیدگی در حال افزایش و وابستگی مسائل سازمانی، چالش های جدیدی را ایجاد میکنند که نیاز به تغییر دادن الگوها در رویکرد ما به حل مسئله ، تولید ایده و تصمیم گیری دارد. در نهایت، اگر تفکر سیستمی در سازمان حاکم شود، کیفیت تصمیمات بهبود مییابند و افراد از موفقیتهای حاصل از آن لذت می برند.
https://www.cpshr.us/documents/whitepapers/SystemsThinking_2012_fnl.pdf
https://thesystemsthinker.com/making-the-jump-to-systems-thinking /
http://www.rapidshift.net/systems-thinking-applied-to-organizational-culture/