تعاریف رهبری
رهبری هنر متقاعد ساختن دیگری برای انجام کاری است که شما میخواهید. (دوایت آیزنهاور)
رهبران، افرادی هستند که کار درست را انجام میدهند. مدیران، افرادی هستند که کارها را درست انجام میدهند. (وارن بنیس)
هر فردی درک متفاوتی از مفهوم رهبری دارد. برای نمونه، ممکن است منظورمان رهبری اجتماعی، مذهبی، سیاسی و یا رهبری کمپین های گروهی باشد.
برخی افراد گمان میکنند که اگر کسب و کاری را راهاندازی کردند رهبری آنهم میتوانند راحت انجام دهند.بحث رهبری یک موضوع خاص است که فایده فوقالعادهای در رشد و شکلگیری کسب وکار دارد. اگر رهبری سست و ضعیف باشد سایر عناصر و اجزای آن کار نمیتوانند در مسیر پیشرفت هدف کار قرار بگیرند. درواقع با یک رهبری قوی و هدفمند راندمان و بهرهوری کسب وکار به بیشترین مقدار میرسد. رهبر به کسی گفته میشود که در تمام شرایط تلاش میکند تا مهمترین کار را انجام دهد و به اعضای خودش انگیزه لازم را برای انجام وظایفشان میدهد. رهبر تلاش میکند که کارمندانش را تشویق و ترغیب کند تا سازمانش طوری پیشرفت کند که در میان رقبا حرفی برای گفتن داشته باشد.
یک رهبر ابتدا باید زندگی رهبران را بررسی کند تا با اصول رهبری آشنا و قابلیتهای خودش را در مقام رهبر افزایش دهد و بامطالعه رفتار رهبران بزرگ میتوان از رفتارهای آنها تقلید کرد و قابلیتها و ویژگی آنها را در خود ایجاد کنید.
چه چیزی یک رهبر خوب را می سازد و چرا اینقدر رهبری اهمیت دارد؟
ممکن است بسیاری تصور کنند که صاحب یک کسب و کار بودن شما را به طور خودکار به یک رهبر تبدیل می کند. بالاخره شما استراتژی کسب و کار را رهبری می کنید، تصمیمات مهمی می گیرید، یک شغل تجاری انتخاب می کنید و مسیر شرکت را هدایت می کنید، اما آیا این تنها چیزی است که برای رهبر شدن لازم است؟ البته پاسخ منفی است. رهبر بودن یک کار بسیار پیچیده تر است که به طیف وسیعی از مهارت های کلیدی، ویژگی های شخصی و اغلب سال ها تجربه نیاز دارد. با رهبری مناسب، یک کسب و کار تقریباً در هر جنبه ای از عملکرد خود به موفقیت های بیشتری دست خواهد یافت. در این مقاله آنچه را که یک رهبر موثر می سازد و همچنین دلایل کلیدی که چرا رهبری موثر برای موفقیت یک تجارت ضروری است، بیان می کنیم.
یک رهبر کشتی را به سمت چشم انداز هدایت می کند
به طور روزانه یک سازمان فرایندهای مختلفی را طی می کند و با موانع متعددی روبرو می شود که باید بر آنها غلبه کرد. در هر روز از راه اندازی یک کسب و کار، این بدان معناست که به راحتی می توان از تصویر بزرگتر و هدف نهایی چشم پوشی کرد. رهبر کسی است که بر امور روزمره نظارت می کند و از مسائل احتمالی آگاه است، اما حتی وقتی دیگران در جزئیات گم می شوند، همیشه سازمان را در مسیر درست هدایت می کنند.
یک رهبر روحیه، انگیزه و تعهد را القا می کند
یک رهبر مسئول اطمینان از انگیزه و تعهد کارکنان به موفقیت سازمان است. این شامل بالا بردن و حفظ روحیه از طریق اطمینان از این است که هر کارمند نقش حیاتی که در تجارت ایفا می کند را درک کرده و به خاطر سهم خود ارزشمند است. انگیزه یک مفهوم اندک متفاوتی برای روحیه است زیرا بیشتر به پاداش مالی مانند حقوق، کمیسیون یا پاداش مربوط می شود، اما رهبر همچنین مسئول ایجاد و اجرای چنین طرح هایی است.
یک رهبر سازمانها را از طریق تغییر راهنمایی و پشتیبانی می کند
ایجاد یک طرح یا استراتژی تجاری اولیه بخش مهمی از نقش رهبر است، اما آنها همچنین باید بتوانند سازمان را در دوره های تغییر استراتژیک و عملیاتی راهنمایی و پشتیبانی کنند. این امر مستلزم یک رهبر ثابت با مهارتهای ارتباطی عالی و همچنین مهارتهای مدیریتی است تا مقاومت را به حداقل برساند و به کسانی که در یک زمان بالقوه آشفته دچار سردرگمی یا ناراحتی هستند اطمینان دهد. برای ارتقاء مهارت های خود در زمینه استراتژی، ارتباطات و رهبری در کنار سایر مهارت های تجاری ضروری، ثبت نام در یکی از برنامه های آنلاین MBA را در نظر بگیرید.
یک رهبر روی کارکنان خود سرمایه گذاری می کند
یک رهبر خوب نه تنها ارزش کارکنان خود را می داند، بلکه تلاش می کند تا در یادگیری آنها سرمایه گذاری کند. با آموزش کارکنان و دادن فرصت هایی برای رشد آن ها، مهارت های لازم را برای ارائه عملکرد بهتر برای کسب و کار و چشم اندازهای بهتر به آن ها می دهید. با نشان دادن اینکه شما روی کارکنان خود سرمایه گذاری می کنید، می توانید سبب افزایش روحیه شوید.
یک رهبر الهام بخش یک هویت کسب و کار جمعی
اگر کارمندی با فرهنگ، چشم انداز و ارزش های شرکتی که در آن کار می کند همذات پنداری کند، به احتمال زیاد در کار خود احساس رضایت و انگیزه برای موفقیت دارد. رهبر مسئول ایجاد پایه های فرهنگ شرکت است که باعث می شود کارکنان تحت رهبری که به آنها احترام می گذارند و اعتماد دارند، بخشی از هویت جمعی خود را احساس کنند.
مسئولیت های یک رهبر:
یک رهبر هفت مسئولیت کلیدی دارد که در هیچ شرایط یا سازمانی تغییر نمیکند
تفاوت مدیریت و رهبری کسب وکار در چیست؟
اصلیترین تفاوت مدیر و رهبر در آن است که رهبر کسانی را دارد که پیرو او هستند ولی مدیر فقط میتواند به کسانی که برای او کار میکنند فرمان بدهد. کسی که یک کسب و کار را راه اندازی کرده است باید بتواند مهارت مدیریت و رهبری را به صورت همزمان داشته باشد. رهبر در پی این است که تیم او بتوانند چشم انداز وی را درک و باور کنند و در کنار او کار کنند تا هدفی که در ذهن دارد محقق شود و مدیر فقط دنبال این است که به این اطمینان برسد که دستوراتی که میدهد انجام شود. در ادامه به نقاط تفاوت مدیریت و رهبری کسب و کار اشاره شده است:
اولین تفاوت مدیریت و رهبری کسب و کار در این است که رهبران یک تصویر و چشم انداز پیش روی کارکنان خود ترسیم میکنند و آنها را تشویق و تحریک میکنند که آن چشم انداز و تصویر را به واقعیت و حقیقت تبدیل کنند. این افراد فراتر از دیگران فکر میکنند. آنها به خوبی میدانند که اگر اعضای یک تیم در همکاری درست با هم قرار بگیرند، بدون هیچ شک و تردیدی به موفقیت میرسند. مدیران تلاش میکنند که ابتدا اهداف را تعیین کنند و سپس میزان حرکت به سوی آن اهداف را اندازهگیری و کنترل کنند. از نظر آنها کارکنان موظف هستند که به شکلی کار کنند که هدف در موعد مقرر و به بهترین شکل ممکن محقق شود.
رهبران عاشق تغییر و تحولات مثبت و ارزشمند هستند. آنها همیشه نگرش خود را نو و به روز میکنند و به همین خاطر عاشق تغییر فضای پیرامون خودشان هستند. هر وقت به یک رهبر نگاه کنید، تصور میکنید که خلاقیت و نوآوری مثل خون در رگهای او جاری است. رهبران وقتی میبینند که یک فرآیند دارد خوب کار میکند، قانع نمیشوند و تمایل دارند که آن را بهتر کنند. البته این افراد به خوبی میدانند که تغییرات ممکن است همیشه خوب و درست تمام نشود.
حال اگر به عملکرد مدیران دقت کنید، متوجه خواهید شد که علاقه چندانی به تغییر ندارند. اگر یک فرآیند به خوبی کار نکند، تلاش میکنند که آن را به گونهای تغییر دهند که عملکرد آن درست شود ولی اگر خوب کار کرد، دیگر به فکر بهتر کردن آن نیستند. مدیران غالباً وضعیت موجود را به هر چیز دیگری ترجیح میدهند.
رهبران شیفته خودشان هستند و همیشه تمایل دارند روشی ارائه دهند که ساخته ذهن خلاق و نوآور خودشان باشد. آنها همیشه دوست دارند که برند و اسم و رسم خاص خودشان را داشته باشند. از سوی دیگر مدیران معمولاً وقتی با یک موقعیت روبرو میشوند، ابتدا تحقیق میکنند که ببینند سایر مدیران در مواجه با موقعیتهای مشابه چه واکنشی نشان دادهاند. بنابراین مدیران در اکثر موارد مقلد و یادگیرنده هستند و به جای تعریف سبک رهبری خاص خودشان به این فکر هستند که مدیریت خودشان را از روی مدیران موفق کپی کنند.
رهبران دوست دارند کارها، فعالیتها، ابزارها و تجهیزات جدید را امتحان و تجربه کنند و از طرفی میدانند که همیشه تجربه موقعیتهای جدید، شیرین و گوارا نیست و ممکن است با شکست همراه شود ولی با این حال با در نظر گرفتن منطق و عقل دل به دریا میزنند و ریسک میکنند.
حال اگر به عملکرد مدیران نگاه کنید خواهید دید که برای تجربه یک واحد، فرآیند، ماشین و غیره حاضر نیستند دل به دریا بزنند. ممکن است چندین ماه جلسه برگزار کنند، با افراد باتجربه و توانمند مشورت کنند و در نهایت با در نظر مزایا و معایب و فکر فراوان تصمیم بگیرند و از طرفی چون وضعیت موجود را دوست دارند ممکن است در نهایت زیر بار ریسک نروند. آنها مشکلات را با آغوش باز نمیپذیرند بلکه همیشه دنبال این هستند که چالشها را به حداقل برسانند.
رهبران افرادی متعصب هستند و دوست دارند وقتی یک هدف درست برای سازمان و کسب و کار تعریف میکنند، با تمام وجود برای رسیدن به آن تلاش کنند. اهداف رهبران معمولاً بسیار دور و طولانیمدت است ولی با این وجود حاضر نیستند آن را کنار بگذارند و روی آن به شدت تعصب دارند. رهبران هیچ چشمداشت و احتیاجی به تقدیر و تجلیل ندارند. حال اگر به نوع نگاه و طرز فکر مدیران دقت کنید خواهید دید که معمولاً اهداف آنها کوتاهمدت است و دوست دارند ابتدا به این هدف کوتاهمدت خودشان برسند و با کنار هم گذاشتن این اهداف کوتاهمدت و کوچک، شرکت را به یک جایگاه مهم و بزرگ برسانند. همچنین تقدیر و تجلیل برای آنها مهم است.
همواره تمرکز رهبران بر انسانها است. رهبران تمایل دارند کاری کنند که سهامداران و ذینفعان تحت تأثیر قرار بگیرند و از چشماندازی که رهبر برای سازمان و کسب و کار در نظر دارد، مطلع و آگاه شوند. اگر سهامداران از این چشمانداز خبردار شوند، قطعاً به سازمان کمک میکنند که به اهداف و آرمانهای خود دست پیدا کند. رهبری کسب و کار همیشه در پی جلب وفاداری کارکنان است.
این در حالی است که مدیر کسب و کار همیشه در پی این است که ساختارها و فرایندها را به گونهای تغییر دهد که دستیابی به اهداف آسان شود و سرعت بیشتری پیدا کند. مدیر در پی این است که ساختارها را تجزیه و تحلیل کند تا به این نتیجه برسد که همه چیز در جای خودش قرار دارد و سیستمها دارد درست کار میکند. مدیران علاوه بر افراد باید مراقب اهداف خرد و کلان سازمان هم باشند.
رهبران همواره دنبال انسانسازی و تربیت انسانهای دانا، توانا و کاردان هستند. آنها همیشه تمایل دارند که شخصیت خودشان را رشد و پروش دهند و از نظر اخلاقی و انسانی در جایگاه خوبی قرار بگیرند. مدیران بیش از رشد اخلاقی انسانی خودشان و تیمی که با آن کار میکنند، بیشتر به این مسئله فکر میکنند که چگونه میتوانند مهارتهای کاری خود را رشد و پرورش دهند. آنها بیش از هر چیز، تخصص و دانش حرفهای را تأیید میکنند. اکنون که به بررسی تفاوت مدیریت و رهبری کسب و کار پرداختیم، میتوانیم به خوبی بیان و درک کنیم که رهبر کسب و کار، توانایی و مهارتی دارد که بتواند روی اعضای گروه تأثیر بگذارد و کاری کند که این اعضا کارهایی که به آنها محول میشود را با تمام وجود و با جوشش درونی انجام دهند و به صورت خودجوش برای اینکه کسب و کار به اهداف خودش برسد، تلاش کنند.
برای اطلاعات بیشتر در وبینار زیر شرکت کنید: