در ابتدا به بیان بخشی از فیلم بدون اسپویل (لورفتن داستان) میپردازیم.
بن (رابرت دنیرو) یک پیرمرد بازنشسته هست که بعد از بازنشستگی به فکر این میافتد که مجدد وارد بازارکار شود و خود را مشغول کار کند. او با شرکتهای مختلفی تماس میگیرید و در نهایت از طرف یک شرکت فروش آنلاین فشن و مد برای مصاحبه قبول میشود و در آنجا مشغول بکار میشود.
این کار برای بن بسیار سخت است چراکه که محوریت اصلی فعالیت آن شرکت، فروشگاه اینترنتی فشن و مد لباس است و از آنجایی که او تجربه کار با محوریت اینترنت و فضای مجازی نداشته است این کار برای او سختی مضاعفی بههمراه دارد. درنهایت بن کارآموز موسس فروشگاه که جولز استین (آن هاتاوی) نام دارد به استخدام درمیآید. بن در این شرکت به عنوان کاراموز مشغول به کار می شود و رفته رفته به دلیل تجربه های بسیار خوبی که در زندگی کسب کرده، در دل افراد جا باز می کند اما…
این فیلم بر پایه رابطه میان بن و جولز می گذرد. در این فیلم خبری از رابطه عاشقانه میان این دو نیست و اختلاف سنی بالای آنها میتواند ضامن این مسئله باشد که رابطه آنها دوستانه خواهد بود و سمت و سویی رمانتیک نخواهد گرفت. کلیت فیلم « کارآموز » نیز بر پایه همین رابطه دوستان میان دو شخصیت اصلی داستان بنا شده.
توضیح اضافی درباره این فیلم میتواند منجر به لو رفتن داستان شود پس از توضیح اضافه خودداری مینماییم.
*خطر لو رفتن داستان فیلم*
صحبت اصلی این مقاله، تقابل دیدگاه سنتی در مقابل دیدگاه مدرن است و آیا این دیدگاهها به رویکرد سیستمی منجر میشود یا خیر که در این فیلم به وضوح میشود به آن اشاره داشت. در این فیلم به وضوح میتوانیم به پاسخ این سوالات برسیم که
شما در این فیلم مشاهده میکنید که بن، با اینکه یکی دیدگاه سنتی نسبت به کار خود دارد، اما تفکر او، یک تفکر سیستمی است. بن با تفکر سیستمی، خود را در چرخه کسبوکار قرار داده است و حتی اگر در وسطای فیلم نیز دقت کنید، بن در محلی که الان بهکار جدید خود مشغول است، قبل از بازنشستگی خود، مدیر شرکتی بود که قبلا در این محل برقرار بود و با مدیریت سیستمی و قویای که داشت، آن شرکت را به سمت پیشرفت سوق داد.
اما اگر به سمت دیگه داستان که اشاره کنیم، میبینیم که جولز کار خود را در ابتدا با یک سایت فروشگاهی آغاز کرد و الان تبدیل به یک شرکت بزرگ فشن و مد شده که از تمام رقبایش جلو زده است.
اما آیا جولز تفکر سیستمی داشت؟
در جواب این سوال باید بگوییم بله! اما مهمترین نکته این بخش، دراختیار داشتن شرایطی بود که به او در پیشرفت و سیستمی کردن کسبوکارش کمک بسیاری کرد. ازجمله شرایطی که میتوان نام برد، استفاده از تکنولوژی یا به طور واضح اگر بخواهیم بگوییم، استفاده از اینترنت، استفاده از نیروی کاری که داشت، استفاده از شرایط مدرنی که بهوجود آمده است و… هستند که همه و همه با درنظر گرفتن آن تفکر سیستمی و به اصطلاح سیستمسازیای که آن کسبوکار داشت همه موارد را در راستای رسیدن به هدف اصلی خود – که در فیلم و آن کسبوکار، فروش بیشتر و بهتر بود – هموار کرد و توانست به موفقیت برسد.
نکته خیلی جالبی هم که وجود داره، در ابتدای ورود بن به شرکت، میبیند که تمام همکاران او از وسایل پیشرفتهای همچون مکبوک، گوشی موبایل برند Iphone و این دست از موارد به عنوان وسیله شخصی استفاده میکنند اما بن با بههمراه داشتن وسائلی همچون دفترچه یادداشت، ماشین حساب ساده، مداد و خودکار شروع بهکار کرد. ما با مشاهده کردن این دیدگاه، میتوان به این مورد اشاره داشت که تفکر سیستمی، استفاده از ابزارهای پیچیده نیست! فراخور چرخه عمر کسبوکار خود میتوانید انتخاب کنید که از کدام یک از ابزارها در کسبوکار خود استفاده کنید.
پس میتوان نتیجه گرفت که سیستمسازی در دیدگاه مدرن و سنتی، باهم تقابلی ندارد منتها از فرد دیدگاه مدرنی داشته باشد، مسیر سیستمسازی برای اون بسیار هموارتر میشود همانطور که در فیلم مشاهده کردیم که هم بن و هم جولز، آن دیدگاه سیستمی خود را داشتند و همین باعث پیشرفتشان شد اما جولز که دیدگاه مدرنی به این قضیه داشت، مسیر پیشرفت خود را هموارتر کرده بود و توانسته بود از اداره کردن یک سایت فروشگاهی ساده، به سمت اداره کردن یک شرکت بزرگ برسد.
یک نکته حائز اهمیت دیگهای هم که وجود دارد در این فیلم، میتوان به نظم و انسجام بن که فردی است با دیدگاه سنتی اما سیستمی اشاره کرد که به وضوح در دیدگاه مدرنی که جولز دارای آن میباشد، نمیتوان آنرا یافت که اگر در میانه فیلم دیدهباشید این بینظمیای که وجود دارد هیچیک از افراد که در شرکت جولز و حتی خود او مشغول بهکار هستند از پس این مورد نتوانستند بربیایند اما بن این مسئله را راحت حل میکند.
بن که دارای یک تفکر سنتی سیستمی میباشد سر مسئله نظم و انضباط وسواس خاصی بهخرج میدهد و همین باعث میشود که در کار خود دچار سردرگمی نشود و همه اینها برمیگردد به تفکر سیستمیای که بهواسطه سنتی بودن خود کسب کرده بود اما آن دیدگاه مدرن چنین نظری نداشت و در فیلم به وضوح میتوان به این مورد اشاره داشت.
درنهایت برای جمعبندی این مطلب میتوان اشاره کرد که دیدگاه مدرن یا حتی سنتی با درنظر گرفتن دیدگاه سیستمی در اصل در تقابل هم نیستند اما تنها تفاوتی که وجود دارد این است که دیدگاه مدرن به واسطه مدرنیتی که در جهان حالحاضر حاکم است مسیر سیستمی سازی را بسیار هموار کرده است و بهترین کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که از این فرصت خوب نهایت استفاده رو بکنیم تا از این طریق، تفکر سیستمیای که داریم را به مسیر بسیار هموار راهنمایی کنیم.
این فیلم را مشاهده کردید؟! خوشحال میشویم نظرات خود را درباره این فیلم با ما به اشتراک بگذارید.
همچنین شما عزیزان میتوانید فیلم کارآموز را از طریق دکمه زیر دانلود کنید.