چگونه می توان در کسب و کار اهداف بلند مدت تنظیم کرد؟
توانایی شما در تعیین اهداف بلند مدت و تفکر مستمر در مورد آینده کسب و کار شما تأثیر زیادی بر موفقیت و سودآوری شرکت شما دارد.
همه مدیران ارشد موفق اهل تفکر بلند مدت هستند.
این مدیران برای پنج سال آینده برنامه ریزی و برای چگونگی رسیدن به اهداف بلند مدت ساعتها فکر میکنند. آنها به دو موضوع اساسی که به آن میاندیشند:
- میخواهند کجا باشند؟
- چه کارهایی در آن زمان باید انجام دهند؟
دائماً از خود می پرسند که چگونه می توانند اهداف خود را تعیین کرده و روند برنامهریزی استراتژیک خود را بهتر کنند تا موفقیت خود را در کسب و کار افزایش دهند.
چگونه می توان اهدافی را تنظیم کرد که کسب و کار را به سمت موفقیت سوق دهد؟
نکته مهم در یک فرآیند موفقیتآمیز در برنامهریزی استراتژیک بلند مدت این است که قابلیتها و شایستگیهای اصلی مورد نیاز خود را مشخص کنید و سپس بلافاصله شروع به توسعه یا به دست آوردن آن قابلیتها و شایستگیهای اصلی کنید تا در آینده در بازار رقابت قرار بگیرید(حرفی برای گفتن داشته باشید).
کار شما این است که مدام به فکر آینده باشید. از طریق فرایند برنامهریزی استراتژیک، شما باید در کوتاه مدت اقدامات لازم را انجام دهید تا اطمینان حاصل شود که در بلند مدت به سودآوری مورد نظر خود خواهید رسید. این توانایی تفکر طولانی مدت هیچ گاه از آنچه امروز باید انجام شود مهمتر و ارزشمندتر و مقولهای جدا نبوده است. این امر، نکته کلیدی واقعی برای سودآوری است.
از طریق فرایند برنامهریزی استراتژیک، یک حس روشن از جهتگیری ایجاد کنید.
به دلیل آشفتگی در بازار امروز، رفتار بیشتر افراد هیئت رئیسه و مدیران به رفتار مدیران عملیاتی شبیه شده است و شروع به انجام کارهای رومزه کردهاند !نداندا
آنها کاملاً مشغول مشکلات کوتاه مدت و دستیابی به نتایج عملیاتی کوتاه مدت هستند در صورتیکه آنها باید وقت بیشتری را صرف فکر کردن در مورد آینده و برنامه ریزی کنند. آنها هرگز وقت ندارند و مشغولتر از آن هستند که بتوانند زمانی را برای رسیدگی به این موارد تخصیص دهند.
هدف بلند مدت چیست؟
اهداف بلندمدت آرزوها یا تلاشهای شما هستند که برای تحقق به زمان نیاز دارند. آنها به سرعت حاصل نمیشوند. در عوض، نیاز به برنامهریزی دقیق و تعهد جدی دارند.
اگرچه آنها از اهداف کوتاه مدت بسیار دلهره آورتر هستند، اما همان مفهوم تعیین هدفهای کوچک در هدفگذاری برای آنها اعمال میشود.
تکه تکه کردن اهداف به عبارت ساده تر یعنی تجزیه همه آن چیزهایی که برای دستیابی به هدف طولانی مدت در بخش ها یا کارهای کوچک لازم است. نگاه کردن به وظایف به این صورت، به شما امکان می دهد همه چیز را در “تکه های” قابل اجرا، انجام دهید. از این طریق شما فقط باید یک کار کوچک را در یک زمان انجام دهید ، اما وقتی همه این کارها جمع شوند ، شما هدف بلندمدت بزرگتری را انجام داده اید.
این رویکرد در هر پروژه ای قابل اجرا است
به عنوان مثال، اگر شما نویسنده ای باشید که آثار منتشر شده دارد برای گسترش کسب و کار خود باید از کجا باید شروع کنید؟
توصیه میکنم هدف بلند مدت خود را رسیدن به لیست پرفروشها قرار دهید و اهداف کوتاهمدت را در راستای تحقق آن قرار دهید.
برای مثال اولین هدف شاید یادگیری چگونگی نوشتن کتاب باشد. بعد از پیدا کردن سیستمی که سایر نویسندگان موفق از آن استفاده کردهاند، میتوانید نقاط عطف جدول زمانی خود را تنظیم کنید. در این حالت، نقاط عطف – یا اهداف کوتاه مدت – ممکن است شامل برنامهریزی، نوشتن، ویرایش، طراحی، بازاریابی و ناشری باشد که کتاب شما را آماده میکند.
در نهایت، این اهداف کوتاه مدت از تحقق هدف بلند مدت شما برای تبدیل شدن به یک نویسنده پرفروش پشتیبانی میکند.
اهداف بلند مدت را تنظیم کنید و به طور مداوم در مورد آینده فکر کنید
شما باید اهداف مشخصی را برای خود و برای هر بخش از کسب و کار خود تعیین کنید. در حقیقت، شاید مهمترین مسئولیت شما در قبال افراد تیمتان این باشد که به آنها جهتگیری صریح و روشن در کار را ارائه دهید. آنها به این تعیین هدف نیاز دارند تا به بهترین شکل ممکن کار کنند و بدون آن نمیتوانند بهترین تلاش خود را انجام دهند.
به گفته روانشناسان بزرگترین انگیزه (محرک) در دنیای کار آگاهی مسیر و هدف نهایی یعنی اهداف بلند مدت است.
یک فرمول پنج قسمتی ساده برای ایجاد یک حس هدایت و مدیریت وجود دارد که می توانید برای بقیه شغل های خود از آن استفاده کنید. به آن فرمول GOSPAمی گویند. حروف موجود در کلمه GOSPA مخفف کلمات مقاصد، اهداف، استراتژیها، اولویتها و فعالیتها است.
- با نحوه تعیین اهداف یعنی حرف G شروع کنیم. یک هدف موقعیت خاصی است که میخواهید در پایان یک دوره زمانی خاص به آن دست پیدا کنید. برای مثال، هدف شما می تواند حجم مشخصی از فروش یا یک سطح معینی از سودآوری در پایان یک فصل یا پایان یک سال باشد.
- حرف O مخفف اهداف است. منظور اهداف فرعی است که برای رسیدن به هدف بلند مدت خود باید آنها را انجام دهید. اگر هدف یک ساله شما سطح سودآوری دلاری معینی باشد، اهداف شما می تواند در زمینه های فروش، بازاریابی، توزیع، تولید، کنترل هزینه، توسعه کارکنان، فناوری و غیره باشد. با رسیدن به این اهداف کوچک، هدف اصلی نیز محقق می شود.
- حرف سوم در GOSPA حرف S، مخفف استراتژیها است. استراتژی شما روشی است که میخواهید از آن برای تحقق هدف خود استفاده کنید. به عنوان مثال، با توجه به فروش، استراتژی شما میتواند نیروی فروش داخلی باشد یا استراتژی شما می تواند برونسپاری کلیه کارهای فروش به یک سازمان حرفهای فروش باشد.
- حرف چهارم در فرمول GOSPA ، P ، مخفف اولویت قرار دارد. در طول فرآیند برنامهریزی استراتژیک، باید بدانید کارهایی که باید در ابتدا انجام دهید کدامند و کارهایی که مجبور به انجام آنها در مرحله دوم هستید چیست؟ کدام موارد مهمتر است و کدام موارد کم اهمیت تر هستند؟ همیشه باید اولویت ها را تعیین کنید.
- حرف آخر در فرمول GOSPA ،A، مخفف فعالیتها است. فعالیتها، وظایف خاص روزانه است که به طور مشخص و واضح به افراد معین با استانداردهای عملکرد در مهلتهای خاص واگذار می شود.
اگر به این روند کاملاً فکر کنید، هر فعالیت با اولویتهای فعلی مشخص می شود. دستیابی به اولویتها منجر به تحقق استراتژی خواهد شد. هنگامی که استراتژی شما انجام می شود، به اهداف خود خواهید رسید و در پایان مدت زمانی، به یک هدف خاص خود از سطح مشخصی از فروش یا سودآوری رسیدهاید.
یکی از خصوصیات اصلی مدیران کسب و کارهای پردرآمد این است که آنها بطور مداوم روند برنامهریزی استراتژیک را طی می کنند. آنها همیشه در حال بازی کردن در صفحه هستند. آنها همیشه در مورد آینده و در مورد کارهای مختلفی که میتوانند انجام دهند و این که چگونه میتوانند اهداف را برای رسیدن به آینده مطلوب خود تحقق ببخشند فکر می کنند.
روی تصویر زیر کلیک کنید