استراتژی مجاهده
تفکر استراتژیک برای سازمان چشم انداز میآفریند و به مدیران کمک میکند تا در راستای این چشم انداز تصمیمات صحیحی را انخاذ کنند.̋
Michel Robert
« تفکر استراتژیک عبارتست از تلفیق فعالیت هایی که در کنار هم برای بازار ارزش و برای سازمان مزیت رقابتی می آفریند » KLMCo.
« تفکر استراتژیک عبارتست از معماری هنرمندانه استراتژی بر مبنای خلاقیت، کشف و فهم ناپیوستگی های کسب و کار» G.Hamel
تفکر استراتژیک طرح ریزی اقدامات براساس یادگیری های جدید است » R.Stacey
« تفکر استراتژیک، یک فرآیند سنتز ذهنی است که از طریق خلاقیت و شهود، نمای یکپارچه از کسب و کار را در ذهن ایجادمی کند. » H.Mintzberg
رالف استیسی (R.STACEY) آن را طرحریزی برمبنای یادگیری می شناسد.ز
از دیدگاه ماهوی تفکر استراتژیک یک «بصیـــرت و فهم» است. این بصیرت کمک می کند تا در شرایط پیچیده کسب و کار:
ردیف | عناصر تفکر استراتژیک | تعریف | منبع |
۱ | گستردگی حوزه مورد توجه فرد به هنگام تفکر در خصوص مسائل سازمانی | توجه به زنجیره کامل ارزش آفرینی و درک تعاملات میان اجزاء آن
شناسایی نقش فرد در سیستم های بزرگتر و درک تأثیر رفتار او بر خروجی های توجه به روابط عمودی درون سیستم |
Napier, Nancy K. & Albert, Martha S. (1990) |
۲ | مشارکت مدیریت میانی | تعیین فردی که وظیفه اصلی تفکر استراتژیک را در سازمان بر عهده دارد | |
۴ | خلاقیت | قابلیت ترکیب و کنار هم قرار دادن ایده های موجود به صورت های جدید
توانایی بازنگری مدل های شناختی و به چالش کشیدن مفروضات و باورهای اصلی |
Graetz, Fiona, 2002 |
۷ | آگاهی نسبت به صنعت و رقبا | درک محیط داخلی و خارجی سازمان
شناسایی موضوعات استراتژیک سازمان ارزیابی محیط داخلی و خارجی سازمان سازش با ابهام و پیچیدگی جهت تفسیر و ارزیابی وقایع استراتژی مجاهده |
Acur, Nuran & Englyst, Linda, 2006 |
۹ | آگاهی نسبت به مشکلات اصلی شرکت | هوشیاری نسبت به نقاط قوت و فرصت ها
آگاهی از حوزه های اصلی که سازمان در آنها دچار مشکل است |
|
۱۱ | دیدگاه سیستمی | تغییر نگرش به سازمان به عنوان مجموعه ای از اجزاء غیر مرتبط رقیب برای کسب منابع به یک سیستم جامع متشکل از اجزاء مرتبط
درک پویایی های محیط داخلی و خارجی سازمان |
Liedtka, Jeanne M. 1998 |
۱۲ | تمرکز بر قصد و نیت استراتژیک | تجسم هدف و آینده مطلوب سازمانی
کشف قلمروهای جدید رقابتی تعیین اهداف ارزشمند از دید کارکنان |
|
۱۳ | فرصت طلبی هوشمندانه | بازنگری استراتژیهای برنامه ریزی شده و طرح گزینه های استراتژیک جدید در مواجهه با شرایط جدید محیطی | |
۱۴ | تفکر در طول زمان | توانایی انتخاب و بکارگیری الگوهای مناسب از تاریخچه سازمان و سایر سازمان ها
برقراری ارتباط میان گذشته، حال و آینده شناسایی الگوهای تکرار شونده در وقایع |
|
۱۵ | تفکر فرضیه محور | توانایی طرح فرضیات خوب در مورد محیط کسب و کار و آزمون اثربخش آنها | |
۱۶ | تنوع مرتبط با شغل | دارا بودن تجربیات، مهارت ها و دیدگاه های مختلف در ارتباط با فعالیت های شناختی شغل | Bonn, Ingrid, 2005 |
۱۷ | تعارض مرتبط با وظیفه | ابراز اختلاف نظر در خصوص محتوا و اهداف وظایف شغلی | |
۱۸ | تعارض رابطه ای | وجود عدم انطباق و مشاجرات فردی میان اعضاء گروه |
برای تفکر استراتژیک الگوهای متعددی ارائه شده است. الگوی پیتر ویلیامسون (P.J.WILLIAMSON-2001) ، الگوی جین لیدکا (J.LIEDTKA-1998) و الگوی گری هامل از شناخته شده ترین این الگوها هستند.
تاکید الگوی ویلیامسون بر توانمندسازی سازمان ازطریق توسعه قابلیتها و شناخت بازار است، گری هامل ایجاد شوروشوق تازه در سازمان را برای خلق دیدگاه های جدید استراتژیک توصیه می کند و لیدکا تمرکز انرژی سازمــان بر اهداف را امری حیاتی می داند.
در این جا یک الگو که زمینه های بروز تفکر استراتژیک و استراتژی های خلاقانه را فراهم می سازد ارائه می گردد. این الگو در قالب پنج فرمان اساسی معماری شده است:
فرمان اول: بیش از «اطلاع گیری» به دنبال «یادگیری» از محیط کسب و کار باشید.
فرمان دوم: بیش از پاسخگویی به نیازهای کشف شده، به دنبال کشف نیازهای پاسخگویی نشده بازار باشید
فرمان سوم: پیش از اهداف میانی، چشم به اهداف نهایی داشته باشید.
فرمان چهارم: پیش از قابلیت سازی بزای تولید، به دنبال قابلیت سازی برای رقابت باشید.
فرمان پنجم: برای رسیدن به هدف بیش از سرعت، به فکر راههای میان بر باشید.استراتژی مجاهده
آیا در دوران جدید، عصر برنامه ریزی استراتژیک به سر رسیده و نقش آن به تفکر استــراتژیک سپرده شده است؟ رویکرد سازنده تر و مفیدتری هم برای این زمینه وجود دارد: تفکر و برنامه ریزی استراتژیک می توانند در کنار هم نقش مکمل داشته باشند. در این رویکـــــــرد، تفکر استراتژیک چشم انداز می آفریند و برای تبیین و پیاده سازی آن از ابزار برنامه ریزی استراتژیک استفاده می شود.
برخی از نویسندگان تفکر استراتژیک را همردیف با مفاهیمی مانند مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک می دانند مانند ویلن
هنری مینتزبرگ «متفکران» را از «برنامه ریزان» استراتژیک جدا می داند. وی برای برنامه ریزان استراتژیک نقشهای موثری همچون گردآوری داده، همراهی متفکر استراتژیک در خلق استراتـــــژی و مشارکت در پیاده سازی چشم اندازهای استراتژیک ذکر می کند ولی خلق چشم انداز و معماری استراتژی را حاصل تفکر استراتژیک می داند. مینتزبرگ (۱۹۹۴) که معتقد است برنامه ریزی استراتژیک بر تجزیه و تحلیل تمرکز داشته و با فرموله کردن استراتژی های موجود سر و کار دارد ، در حالی که تفکر استراتژیک بر ترکیب تاکید دارد و با استفاده از شهود و خلاقیت یک نگرش منسجم از موسسه ایجاد می کند.او ادعا می کند برنامه ریزی استراتژیک فرآیندی است که بعد از تفکر استراتژیک اتفاق می افتد. گرت (۱۹۹۵) و هراکلس نیز از متمایز کنندگان می باشند.استراتژی مجاهده
یک برنامه استراتژیک، بستر یا چارچوبی است که یرای عملی ساختن تفکر استراتژیک و هدایت عملیات که منجر به تحقق نتایج مشخص و برنامه ریزی شده گردند، می باشد. چنین چارچوبی دارای هفت عنصر مشخص است:
*ماموریت سازمان
*تحلیل استراتژیک
*استراتژی
*اهداف بلند مدت
*برنامه های تلفیقی
*پیش بینی های مالی
*خلاصه اجرایی
در هر صورت تفکر استراتژیک می باید در دو سطح متفاوت ولی مرتبط یعنی سطح فردی و سازمانی مورد توجه قرار گیرد.سازمانهایی که بطور موفقیت آمیزی این دو سطح را ترکیب کنند ، قابلیتی حیاتی بدست می آوردند که سرچشمه همیشگی برای مزیت رقابتی آنها می شود.
تفکر استراتژیک | تفکر غیراستراتژیک |
متفکران استراتژیک | برنامه ریزان استراتژیک |
خلق استراتژی | تبدیل استراتژی به برنامه های قابل پیاده سازی |
نگرش جامع و کل نگر | نگرش دقیق و جزءنگر |
تفکر واگرا | تفکر همگرا |
خلاقیت | قدرت تحلیل |
یادگیری ، ۲حلقه بازخور دارد | یادگیری ، ۱ حلقه بازخور دارد |